به گزارش جهان به نقل از مهر، نلسون ماندلا، پس از آزادی از زندان، دو بار به ایران سفر کرد؛ سفر اول در تابستان 1371 انجام شد، پیش از آنکه به ریاست جمهوری آفریقای جنوبی انتخاب شود. دومین سفر ماندلا به تهران در مهر 1378 بود، چند ماه پس از پایان دوره پنج ساله ریاست جمهوری.
جاوید قربان اوغلی که هنگام سفر دوم ماندلا به تهران، سفیر ایران در آفریقای جنوبی بود، ناگفتههای آن سفر را شرح داده است؛ ماجرای دستور لغو سفر اولین رئیسجمهور سیاهپوست آفریقای جنوبی به تهران به دلیل اینکه مقصد بعدیاش تلآویو بود و روایت اینکه رهبر محبوب آفریقای جنوبی چطور با تغییر مقصد بعدی سفرش موافقت کرد.
متن کامل این مقاله که در سایت سید محمد خاتمی رئیس جمهور اسبق منتشر شده به این شرح است:
نلسون ماندلا احترام ویژهای برای آقای خاتمی قائل بود و همواره از ایشان به نیکی یاد میکرد. سیاست اصلاحات او را میستود و اعتقاد داشت که اقدامات خاتمی اعتبار و جایگاه ایران را در سطح جهانی ارتقاء بخشیده و رهبران جهان به این سیاستمدار اصلاحطلب ایرانی احترام ویژهای میگذارند. خاتمی نیز در توصیف شخصیت ماندلا از واژگان و عباراتی استفاده میکند که در مورد سیاستمداران و رهبران دیگر کشورها این تعابیر را یا هرگز به کار نبرده و یا بندرت اینگونه عبارات را برای توصیف شخصیت آنان بکار گرفته است.
از دیدگاه خاتمی، ماندلا رهبر ضد آپارتاید آفریقای جنوبی، نماد پایداری، مبارزه با نژادپرستی، بیداد، بیعدالتی و استعمار در دوران ماست. خاتمی، ماندلا را با مهاتما گاندی مقایسه کرده و میگوید: «گاندی هم وجودش محبت و عشق است، عشق به انسان و آزادی او، عشق به رهایی سرزمینش از سلطه بیگانه. ولی در این شخصیت انسانی از کینه حتی نسبت به سرسختترین دشمنانش نمیبیند.»
زیباترین تعبیر خاتمی در توصیف شخصیت ماندلا را میتوان در عبارت ذیل مشاهده کرد: «بیآنکه درصدد مقایسه باشیم و جای مقایسه هم نیست، ولی میگویم آنچه ماندلا کرد آدمی را به یاد حماسه بزرگ فتح مکه توسط پیامبر اکرم (ص) میاندازد که با همه جنایات و ددمنشیهایی که علیه مسلمانان و شخص پیامبر صورت گرفته بود، پیامبر با رحمت و بزرگواری از آن گذشت کرد و به جای اسارت آنان و انتقام گیری، آنان را آزاد شدگان نامید که هم نشان تدبیر بود و هم لازمه انسانیت و هم مصداق اقتدار واقعی... انقلابیگری مستلزم مهربانی با مردم و حتی تحمل بزرگوارانه دشمنان (چه رسد به مخالفان) به هنگام اقتدار و استقرار وضع نیز هست.» او در ادامه توصیف شخصیت ماندلا میگوید: «به هر حال ماندلا انسانی است مومن به اهداف والای خود که برجستهترین آن رفع ظلم و حاکمیت مردم بر سرنوشت خودشان است. به نظر من ماندلا عاشق آزادی و مردم فارغ از هر گونه کینه و نفرت است.»
خاتمی در طی 8 سال دوران ریاست جمهوری خود دو بار با ماندلا دیدار کرد. دیدار نخست در جریان سفر رئیسجمهور ایران به آفریقای جنوبی در تابستان سال 1377 (سپتامبر 1998) در شهر دوربان (Durban) صورت گرفت. در آن سال آفریقای جنوبی، چهار سال پس از فروپاشی رسمی رژیم آپارتاید و روی کار آمدن اولین دولت دموکراتیک وغیرنژادی میزبان دوازدهمین اجلاس سران نهضت عدم تعهد بود و از ایران هیاتی به ریاست آقای خاتمی در این اجلاس شرکت کرده بود. اجلاس سران نهضت عدم تعهد در آن سال به خاطر میزبانی آفریقای جنوبی و رهبر نامدار آن ماندلا جلوه خاصی داشت. خاتمی در حاشیه این اجلاس با ماندلا ملاقات کرد. به دلیل عدم حضور در این سفر، خود از نزدیک شاهد این ملاقات نبودم و بالطبع اطلاع دقیقی از جزییات مذاکرات و حواشی آن ندارم. در آن سال (1377) مسئولین اداره کل آفریقا را در وزارت امور خارجه به عهده داشتم و بطور طبیعی در جریان سفر هیات به آفریقای جنوبی قرار داشتم. در این سفر آقای دکتر سید محمد صدر معاون وزیر در امور کشورهای عربی و آفریقایی، آقای خاتمی را همراهی میکرد. آقای دکتر خرازی نیز چند روز قبل از سفر خاتمی به منظور مشارکت در نشست وزرای خارجه عدم تعهد به شهر دربان در آفریقای جنوبی رفته بود و در زمان سفر خاتمی در آنجا حضور داشت. ملاقات دوم این دو یک سال پس از اولین دیدار در مهر ماه 1378 در تهران و در جریان سفر دوم ماندلا به تهران صورت گرفت.
ماندلا از زمان آزادی از زندان دو بار به ایران سفر کرد. سفر اول وی در تابستان 1371 (جولای 1992) و در فاصله بین آزادی از زندان (11 فوریه 1990) تا برگزاری اولین انتخابات آزاد غیرنژادی و دموکراتیک (27 آوریل 1994) و در زمانی که هنوز به ریاست جمهوری نرسیده بود، انجام شد. ماندلا چند ماه پس از آنکه بعد از پایان دوره پنج ساله ریاست جمهوری، داوطلبانه قدرت را به تابو امبکی واگذار کرد در مهر 1378 و بنا بر دعوت رسمی خاتمی رئیسجمهور، دومین سفر خود به تهران را انجام داد.
سفر اول ماندلا به تهران در چارچوب سفرهای دورهای او به کشورهای مختلف جهان و به منظور قدردانی از قدردانی از حمایتهای آنها در دوران مبارزات ضد آپارتاید و درخواست کمک برای کنگره ملی آفریقا در دوران انتقالی بود. ایران که در دوران حاکمیت آپارتاید یکی از متحدین این رژیم بود پس از پیروزی انقلاب روابط خود را با آن رژیم قطع کرد و به یکی از حامیان اصلی مبارزات ملت آفریقای جنوبی تبدیل شد. ماندلا با سفر به تهران پس از رهایی از زندان نشان داد که به اصول اخلاقی وفادار بوده و حامیان و دوستان دوران مبارزه را فراموش نمیکند. در جریان این سفر ملاقاتی بین ماندلا و خاتمی صورت نگرفت. سفر دوم او به تهران نیز در چارچوب سفر به چند کشور خاورمیانه و رایزنی برای طرحی بود که وی برای حل و فصل منازعه خاورمیانه پیشنهاد کرده بود. در عین حال یکی از اهداف ماندلا در این سفر نیز دریافت کمک برای بنیادی بود که وی برای حمایت از کودکان تاسیس کرده بود. ماندلا در این سفر با خاتمی ملاقات و در میهمانی شامی که از طرف رئیسجمهور کشورمان به افتخار وی ترتیب یافته بود شرکت کرد. وی پس از ایران از سوریه، اسرائیل، فلسطین و اردن دیدار کرد. سفر دوم ماندلا به تهران با حواشی بسیاری همراه شد که در ادامه بدان خواهم پرداخت. حاشیههایی از چگونگی مراسم استقبال و بدرقه در تهران، تغییر مسیر از تهران به دمشق بجای تلآویو (که در برنامه اولیه سفر وی تدارک دیده شده بود) و همچنین دیدار با خانوادههای اسرای دیپلماتهای ایرانی در بند اسرائیل.
خاتمی اما طی 8 سال دوران ریاست جمهوری یکبار به آفریقای جنوبی سفر کرد. تنها سفر وی، یک سال پس از پیروزی در انتخابات 2 خرداد 1376 بود. خاتمی در راس یک هیات بلندپایه در تابستان 1377 به منظور شرکت در دوازدهمین اجلاس سران نهضت عدم تعهد به آفریقای جنوبی رفت. این اجلاس در شهر بندری دوربان (Durban) برگزار شد. برگزاری یکی از مهمترین نشستهای بینالمللی در این کشور 3 سال پس از فروپاشی رژیم آپارتاید و تاسیس حکومتی دموکراتیک و غیر نژادی امتیازی بود که جهان و 120 کشور عضو عدم تعهد به خاطر ماندلا به حکومت نوپای آفریقای جنوبی داد، چه آنکه دولتهای بسیاری (منجمله ایران) متقاضی برگزاری چنین نشستی بودند. رویدادی که نهایتا سال گذشته (1391 و پس از گذشت 33 سال از انقلاب اسلامی اتفاق افتاد.
خاتمی در سال 1383 و آخرین سال دوره دوم ریاست جمهوری خود سفری به 7 کشور آفریقایی داشت ولی به دلایل تشریفاتی سفر به آفریقای جنوبی در برنامه او گنجانده نشده بود. در زمان سفر خاتمی به آفریقا نیز هر چند چهار سال ونیم از پایان دوره ریاست جمهوری ماندلا سپری شده بود ولی او همچنان محبوبترین چهره آفریقای جنوبی، قاره آفریقا و بلکه جهان بود. ماندلا در این زمان بیشتر به فعالیتهای عامالمنفعه مشغول بود. هر چند خاتمی و ماندلا بعد از دومین دیگر موفق به دیدار دیگری نشدند ولی سفر رسمی سرکار خانم زهره صادقی همسر خاتمی در سال 1382 به آفریقای جنوبی که به دعوت خانمی امبکی همسر رئیسجمهور این کشور انجام شده بود و ملاقات با ماندلا فرصتی را فراهم کرد تا این شخصیت نامدار جهان بار دیگر زبان به تمجید از سیاستهای اصلاحطلبانه سیاستمدار ماندگار ایران سید محمد خاتمی بگشاید. در ادامه تلاش خواهم کرد روندی که به سفر ماندلا به تهران و دیدار دوم وی با خاتمی منتهی شد را در حد بضاعت مزجاه بیان نمایم. پرداختن به ملاقات اول به دلیل عدم حضور در سفر به عهده کسانی میگذارم که در جریان آن سفر خاتمی به آفریقای جنوبی همراهی کرده بودند.
درخواست برای ارسال پیام
هفتههای اول حضورم در پرتوریا به عنوان سفیر بود. هنوز در آن زمان استوارنامهام را به رئیسجمهور- نلسون ماندلا- تسلیم نکرده بودم... مسئولین وزارت خارجه و دفتر رئیسجمهور علت تاخیر در تعیین زمانی مناسب برای تسلیم استوار نامههای سفرای جدید را فشردگی برنامه کاری ماندلا در آخرین ماههای تنها دوره ریاست او بر مهمترین کشور در قاره سیاه ذکر میکردند. غیر از من به عنوان دومین سفیر ایران در این کشور از زمان فروپاشی آپارتاید تعدادی از سفرای دیگر کشورها که به تازگی ماموریت خود را در این کشور آغاز کرده، منتظر اعلان تاریخ تسلیم استوار نامه خود به ماندلا بودند. برای برخی چون من دادن استوارنامه به ماندلا هدفی بود که به هیچ وجه حاضر به گذشت از آن نبودم. نگرانی دیگر سفرا که تقریبا در همه محافل دیپلماتیک مطرح بود که در صورت عدم انجام این مهم سفرای جدید نه تنها فرصتی استثنایی را از دست خواهند داد بلکه مجبور خواهند شد زمان دیگری را برای تغییر متن استوار نامه خطاب به رئیسجمهور منتخب و تعیین زمانی برای مراسم در دوره رئیسجمهور جدید را از دست بدهند. تقریبا همگی میدانستیم که کنگره ملی آفریقا (ANC) برنده قطعی انتخابات سراسری پیش رو و تابو امبکی رئیسجمهور آینده است، ولی هیچ یک از سفرای جدید نمیتوانست اشتیاق زایدالوصف خود را برای اعطاء اوراق اعتماد خود به شخصیتی بیبدیل چون ماندلا پنهان نماید. ماندلا در کنار تراکم کاری خود در ماههای پایانی دوران ریاست خود، علیرغم کبر سن فعالیتهای گسترهای را برای حمایت از حزب خود – ANC – در انتخابات سراسری پیش رو آغاز کرده بود که بطور مرتب از استان به استانی دیگر سفر میکرد و بالطبع سهم عمدهای اوقات روزانه او مصروف مبارزات انتخاباتی شده بود. این مسئله بر نگرانی سفرایی که در انتظار زمان موعود برای تسلیم استوارنامه خود بودند میافزود.
روز سوم ورودم به کشور محل ماموریت، رونوشت استوارنامه خود را به آقای بیلی مدیسه مدیر تشریفات محل داده بودم لذا در انجام وظایف رسمی از جمله برخی ملاقاتها و شرکت در محافل دیپلماتیک مشکلی نداشتم. روز بعد از آن هم با آقای آلفرد انزو وزیر خارجه وقت ملاقات کرده و لذا از نظر مقررات کشور مشکلی در انجام فعالیتهای دیپلماتیک نداشتم. هرچند آگاه بودم که ماموریت رسمی سفیر از زمان تسلیم استوار نامه به بالاترین مقام اجرایی کشور پذیرنده آغاز میشود.
حدود ساعت 30 : 14 بعد از ظهر روز دوشنبه 10 خرداد 1378 بود که زنگ تلفن همراهم به صدا در آمد. در آن طرف خط منشی دفتر رئیسجمهور بود. گفت که ماندلا میخواهد با من صحبت کند. انتظار چنین تلفنی را نداشتم و مرسوم هم نیست که روسای جمهور به صورت تلفنی با سفرای مقیم صحبت کنند علیالخصوص که هنوز استوارنامهام را نیز تسلیم نکرده بودم. ماندلا به گرمی احوالپرسی کرد و گفت مایل است با «پرزیدنت خاتمی» تلفنی صحبت کند. از من خواست که زمان مناسبی که آقای خاتمی پیشنهاد میکند را به ایشان اطلاع دهم تا با او تماس بگیرد. اطلاع داشتم که آقای خاتمی در تهران نیست و ممکن است برقراری این ارتباط با دشواریهایی مواجه شود. به آقای ماندلا توضیح دادم علیرغم عدم حضور آقای رئیسجمهور در پایتخت تمام تلاش خود را برای برقراری تماس در سریعترین زمان ممکن انجام خواهم داد.
با پیگیری از طریق وزارت امور خارجه و دفتر رئیسجمهور قرار شد تماس تلفنی در روز 12 خرداد برقرار شود. تاریخ و ساعت پیشنهادی را به خانم زلدا دستیار ماندلا اطلاع دادم. در پاسخ به سوال مطروحه از تهران درباره موضوعی که ماندلا میخواهد درباره آن با آقای خاتمی صحبت کند اظهار بیاطلاعی کردم. بر اساس هماهنگی صورت گرفته آقای ماندلا روز چهارشنبه 12 خرداد با آقای خاتمی تماس گرفت. تصور میکنم در آن زمان آقای رئیسجمهور در تهران حضور نداشت و به همین دلیل هم تنظیم وقت این تماس تلفنی با دشواریهایی مواجه شد.
بر اساس گزارشی که چند روز بعد از این تماس از تهران دریافت کردم، موضوع اصلی مطروحه از سوی ماندلا در مکالمه تلفنی با خاتمی، درخواست از رئیسجمهور ایران برای ارسال پیامی به مسلمانان کشورش بود. ماندلا از خاتمی درخواست کرده بود تا با ارسال پیامی به مسلمانان آفریقای جنوبی آنان را به مشارکت فعال در انتخاباتی که قرار بود در روزهای پایانی ماه ژوئن برگزار شود، دعوت و ترغیب نماید. این دومین انتخابات سراسری پس از فروپاشی آپارتاید بود. در اولین انتخابات سراسری که در ماه آوریل سال 1994 برگزار شده بود کنگره ملی آفریقا با کسب بیش از 66 درصد آراء ماخوذه به پیروزی خیرهکنندهای دست یافته و 252 کرسی از 400 کرسی پارلمان آخرین میخ را بر تابوت رژیم آپارتاید کوبیده و اولین دولت غیرنژادی و دموکراتیک را در تاریخ آفریقای جنوبی پس از ورود اروپاییان به این سرزمین در سال 1654 تشکیل دهد. حزب ملی که سالهای متمادی در دوران آپارتاید بر این سرزمین حکومت کرده بود با کسب کمتر از دو درصد آراء و تنها 7 کرسی شکست سنگینی را متحمل شد.
به شخصه و علیرغم موقعیتم به عنوان سفیر از چگونگی ارسال پیام آقای خاتمی به مسلمانان آفریقای جنوبی اطلاع پیدا نکردم. آگاهی من از ارسال این پیام زمانی حاصل شد که در هشتم شهریور همان سال ماندلا در دومین تماس تلفنی خود به «ارسال پیام به مسلمانان کشورش» از سوی خاتمی اشاره کرد. ماندلا در این تماس ضمن تشکر از خاتمی بخاطر ارسال پیام گفت: «پیام شما در جامعه مسلمانان آفریقای جنوبی تاثیر بسزایی داشت و به استثناء اندکی، بقیه افراد در انتخابات شرکت کردند.»
فارغ از محتوی پیام (که هنوز هم از متن آن بیاطلاعم) آقای خاتمی و حتی شخصیتی که این پیام را به مسلمانان کشوری دیگر غیر از اتباع کشور خودش ارسال میکند، درخواست ماندلا از رئیسجمهور یک کشور دیگر نمایانگر اهمیتی بود که ماندلا به آن کشور و شخصیت ویژه رئیسجمهورش و احتمال تاثیرگذاری پیام بر مسلمانان جهت حضور فعال در انتخابات کشور متبوعش میگذاشت. ماندلا از جایگاه رفیع خاتمی نزد مسلمانان کشورش کاملا آگاه بود در غیر اینصورت چه لزومی بر این درخواست که حتی میتوانست مورد سوءاستفاده رقبای سیاسی او قرار گیرد، بود؟ تماس بعدی وی با خاتمی و «تشکر از ارسال پیام» و تاکید بر اینکه جز گروهی اندک بقیه مسلمانان در انتخابات شرکت کردند نشان از تاثیر پیامی داشت که خاتمی در اجابت درخواست ماندلا ارسال کرده بود. اشاره او به «گروه اندک»، گروه کوچکی از مسلمانان افراطی آن کشور بود که با اقدامات خودسرانه در تنبیه و مجازات تبهکاران به قانونشکنیهای سازمان یافته دست یازیده و مشکلات عدیدهای را برای قاطبه مسلمانان این کشور که علیرغم اقلیت دو درصدی از احترام و نفوذ چشمگیری در ساختار سیاسی، اقتصادی آفریقای جنوبی برخوردار بودند، ایجاد کرده بودند.
نکته مهمتر در این درخواست، نفس این اقدام میباشد که در جوامع استبدادی و نظامهای غیردموکراتیک اقدامی ناشی از «توطئه» قلمداد میشود و چنانچه رییس و یا یک مقام دیگر کشوری سخنی در خصوص انتخابات آن کشور بیان نماید آن را به جریانهای سیاسی داخلی پیوند زده و چه بسا عدهای به خاطر آن زندان و شکنجه را تحمل نمایند. از سوی دیگر در جامعهای که کمتر از یک دهه از عمر آن میگذرد و وارث نفرتانگیزترین و کریهترین شیوه زمامداری یعنی آپارتاید میباشد ولی به صورت معیارهای دموکراتیک اداره میشود رئیسجمهور آن نه تنها شخصا از یک مقام خارجی خواستار «دخالت در امور انتخابات» کشور خود میشود بلکه آن را اقدامی لازم و شایسته در چارچوب مشارکتی همگانی و وفاق ملی قلمداد میکند. این امر برای «من»ی که با ادبیات دو دهه گذشته کشورم زندگی کرده بودم، اقدام ماندلا در درخواست از رئیسجمهور روحانی کشوری دیگر برای «دخالت» در انتخابات کشور متبوعش بسیار نامانوس مینمود.
پس از گذشت بیش از یک دهه از آن ماجرا هنوز نتوانستهام آن را با معیارهایی که بخاطر زندگی در جو به شدت شعاری و سیاسی شده ایران با آنها خو گرفتهام، تطابق داده و درستی و یا غلط بودن آن را در بوته نقد بگذارم. آنچه را که میتوانم با اطمینان از آن سخن بگویم صداقت مردی است که بخاطر همین رفتارهای انسانی و اعتقاد راسخ به مردم خود، امروز به اسطورهای بیبدیل در تاریخ چند دهه ما تبدیل شده است. سیاستمداری که کینه را از دل زدود، دل را از انتقام شست و حلاوت عفو را با ذره ذره وجود خود احساس کرد. ماندلا برای تعالی کشورش از خاتمی خواست که به مسلمانان کشورش پیام بفرستد و خود نیز در سرزمینی که او در آن بر رفیعترین قله قدرت تکیه زده بود، به دیدار زندانبانش رفت و به او گفت: «گذشته را فراموش کن و دستت را در دست من بگذار تا آیندهای روشن برای آفریقای جنوبی و فرزندانش بسازیم.» این چنین است که امروز نام «نلسون ماندلا» مترادف با همه واژههایی است که در فرهنگهای لغات زبانهای مختلف جهان میتوان برای یک انسان متعالی پیدا کرد.
دعوت از ماندلا برای سفر به ایران
اولین نامه دعوت خاتمی به ماندلا در پاییز سال 1376 توسط کمال خرازی وزیر خارجه ارسال شد. خرازی در مهر ماه آن سال و تنها دو ماه پس از پیروزی خاتمی در انتخابات 2 خرداد به منظور برگزاری کمسیون مشترک دو کشور به آفریقای جنوبی سفر کرد. او حامل پیامی کتبی از خاتمی برای همتای خود بود. علیرغم تلاشهای سفیر به دلایلی که ذکر آن خارج از موضوع این مقاله است خرازی موفق به دیدار ماندلا نشد و طبعا پیام آقای خاتمی نیز به ماندلا داده نشد. با این وجود خاتمی هیچ فرصتی را برای دعوت مجدد از ماندلا از دست نداد. چنانچه قبلا ذکر شد در جریان مکالمه تلفنی 12 خرداد علیرغم آگاهی از پایان دوره ریاست جمهوری ماندلا در روزهای آینده بار دیگر ماندلا را برای سفر به تهران دعوت کرد. خاتمی در مکالمه تلفنی بعدی (8 شهریور همان سال) ضمن تاکید بر دعوت قبلی خود به او گفت: «من بار دیگر دعوت خود را تکرار میکنم و به سفیر کشورمان هم توصیه خواهم کرد که در خدمت شما در سفر به ایران باشد.»
یک ماه پس از مکالمه تلفنی در 12 خرداد و برگزاری انتخابات سراسری که با پیروزی چشمگیر کنگره ملی آفریقا منجر شد، آقای تابو امبکی در اولین جلسه پارلمان با پیشنهاد حزب برنده انتخابات و تصویب پارلمان به ریاست جمهوری انتخاب شد تا جانشین رهبر پرآوازه قرن، نلسون ماندلا گردد. امبکی بر خلاف سلف خود نگرشی کاملا منفعتگرایانه به روابط خارجی کشورش با جهان خارج داشت و در دوره او پایبندی به ارزشهای اخلاقی به حامیان سابق مبارزات آفریقای جنوبی علیه نظام آپارتاید کمرنگ شد. اطلاع داشتم که در جریان سفر آقای هاشمی رفسنجانی به آفریقای جنوبی (1375) او یکی از مخالفان این سفر بود در حالیکه ماندلا شجاعانه از سفر هاشمی حمایت کرد و شخصا جهت استقبال از وی در فرودگاه حاضر شد و علیرغم تاخیر چند ساعته هواپیمای حامل رئیسجمهور ایران به توصیههای مقامات کشورش که از او میخواستند فرودگاه را ترک کرده و استقبال را به کس دیگری واگذار نماید وقعی ننهاد و در پاسخ به خبرنگاری که در خصوص مخالفت آمریکا با سفر هاشمی سوال کرده بود گفت: «این خیلی غیراخلاقی خواهد بود که کسانی را که در دوران سیاه آپارتاید از مبارزات ما حمایت میکردند فراموش کنیم.» اما امبکی در سالهای اول زمامداری خود در رابطه با ایران محتاطانه عمل میکرد. دلیل این احتیاط نیز مخالفت غرب به رهبری آمریکا با توسعه روابط ایران با ابن کشور تاثیرگذار آفریقایی بود.
یک اتفاق غیرمترقبه
از زمان آخرین ملاقات تا زمان انجام سفر در 24 مهر ماه، همکارانم در سفارت مشغول برنامهریزی این سفر مهم و انجام هماهنگیهای لازم با بخشهای مختلف وزارت امور خارجه و دفتر رئیسجمهور در تهران بودیم. وزارت خارجه آفریقای جنوبی با ارسال یادداشتی منظم به پاسپورت ماندلا و همراهان وی، درخواست ویزا نمود. این بدان معنی بود که سفر ماندلا به تهران طبق برنامهریزی انجام خواهد شد.
در همین ایام بود که خبر سفر ماندلا به تعدادی از کشورهای خاورمیانه رسانهای شد. ساپا (SAPA) خبرگزاری آفریقای جنوبی، اعلام کرد آقای ماندلا در سفری به کشورهای خاورمیانه از تهران، تلآویو، غزه و اردن دیدار خواهد کرد. معنای این خبر آن بود که ماندلا بعد از تهران عازم تلآویو خواهد شد. با توجه به حساسیتی که ایران در اینگونه موارد داشت و من قبلا آن را در مورد سفر یکی از روسای کشورهای آفریقایی مشاهده کرده بودم نگران اخلال در انجام این سفر بدلیل مقصد بعدی ماندلا پس از دیدار از تهران شدم. نگرانی من با توجه به مشکلاتی که تقریبا هر روزه اداره مربوط به نمایندگی ایجاد میکرد زیاد هم بیمورد نبود. ضمن اینکه واقعا خود من هم راضی نبودم ماندلا با سفر از تهران به اسرائیل دردسر جدیدی را برای دولت که به اندازه کافی با مشکلات انتقادهای بیمورد جناح مخالف روبرو بود، فراهم کرده و بهانهای به دست کینهتوزان بدهم. به همین دلیل در همان روز انتشار خبر در جلسهای با همکاران سفارت به بحث و بررسی این مساله پرداخته و راه کارهای برون رفت از آن را بررسی کردیم. یکی از پیشنهادات این بود که خبر را به مرکز اطلاع ندهیم و یا حداقل نمایندگی ابتدا به ساکن این کار را نکند و منتظر استفسار از سوی تهران باشد تا فرصت کافی برای حل این معضل داشته باشیم. با این پیشنهاد به دو دلیل مخالفت کردم. اول اینکه مطلع کردن مرکز و گفتن حقایق به آن را وظیفه نمایندگی میدانستم دیگر اینکه این خبر به فوریت منتشر شده و تهران نیز در جریان قرار میگرفت. قرار گذاشتیم خبر را به تهران مخابره کرده و همزمان رایزنیهایی را برای آگاه کردن ماندلا از حساسیت ایران نسبت به این برنامه آغاز نماییم. با توجه به مشکلاتی که ذکر آن خارج از موضوع این مقاله است تقریبا یقین داشتم که عدهای پیشنهاد لغو سفر را با خرازی مطرح خواهند کرد.
حدود ساعت 23 همان روز (12:30 به وقت تهران) مسئول کشیک دفتر وزیر با من تماس گرفت و خواست که تلکسی را که با قید «خیلی فوری» به نمایندگی ارسال شده ملاحظه نموده و پاسخ را به مرکز ارسال نمایم. مامور رمز سفارت ساعتی بعد تلکس مذکور را به اقامتگاه آورد. حدس من کاملا درست بود. در تلکس به نقل از وزیر خارجه به سفارت دستور داده شده بود: «با توجه به سفر ماندلا از تهران به تلآویو، سفر ایشان به تهران را لغو نموده و به فوریت مراتب را به اطلاع آقای ماندلا رسانده و نتیجه را به مرکز گزارش نمایید.»
در پاسخ همان شب تلکس جوابیهای تهیه ارسال نمودم. در این تلکس گفته بودم: «از چگونگی پروسه تصمیم گیری در مرکز در مورد لغو سفر آقای ماندلا مطلع نیستم ولی اعتقاد دارم مدیریت این مسئله به گونه دیگری امکانپذیر بود.» مخاطب من در این تلکس آقای خرازی وزیر خارجه بود. قبول دارم که لحن آن تند و خارج از رویه معمول در مکاتبات وزارت خارجه بود. شاید به همین دلیل بود که روز بعد دکتر خرازی در تماسی تلفنی نسبت به آنکه به گفته وی «جزو اسناد وزارت خارجه» است گله کرد. به وزیر توضیح دادم که برای سفر زحمت زیادی کشیده شده و ایشان شخصا از طرف آقای خاتمی دعوت شدهاند و نمیتوان به همین سهولت که مرکز فکر میکند سفر را لغو کرد. خصوصا اینکه الان تیم حفاظت ماندلا در تهران است. خرازی هم در پاسخ گفت: «ما هم نمیتوانیم به خاطر ماندلا کشور را به هم بریزیم.» وی افزود رفتن ماندلا از تهران به اسرائیل برای ما قابل قبول نیست و مشکلساز خواهد شد. به ایشان گفتم که اولا این اولین بار نیست که یک مقام از یک کشور خارجی از ایران به اسرائیل میرود و در زمان مدیریت همان کسی که این تلکس را تهیه و به نقل از شما به نمایندگی ارسال نموده، آقای آراپ موی رئیسجمهور کنیا از تهران به اسرائیل رفت. ثانیا پاک کردن مسئله همواره سهلترین راه حل است. توقع این بود که با مشورت در مرکز و نمایندگی راهی برای برون رفت از این مشکل پیدا کنیم. و اساسا کار ما دیپلماتها هم همین است. خرازی پرسید مثلا چه راه حلی؟ پاسخ دادم الان مورد مشخصی مد نظر ندارم ولی بر این باورم که هیچ مشکلی نیست که راه حلی نداشته باشد. گفتم ما در نمایندگی در تلاش هستیم که در صورت امکان از ماندلا بخواهیم که از تهران به دمشق برود. شاید در صورت پذیرش این پیشنهاد بتوانیم بر این مشکل فائق آییم هر چند که وقت بسیار ضیق است. خرازی پرسید فکر میکنید این کار امکانپذیر است؟ پاسخ دادم ما تلاش خود را خواهیم کرد و امیدوارم بتوانیم این کار را انجام دهیم هر چند زمان زیادی تا زمان انجام سفر نداریم. از خرازی خواستم که پروسه لغو سفر را متوقف کرده و دستور دهد این موضوع به سفارت آفریقای جنوبی در تهران اطلاع داده نشود.
بعد از صحبت با خرازی از منشی خواستم که از دفتر ماندلا وقتی را برای ملاقات درخواست نماید. پاسخ دفتر ماندلا این بود که ایشان در خارج از کشور است و به محض بازگشت عازم تهران خواهد شد و به هیچ وجه امکان تنظیم زمانی برای ملاقات مقدور نیست. مجددا از منشی خواستم که خانم زلدا دستیار مخصوص ماندلا را برایم بگیرد. زلدا آب پاکی را روی دستان من ریخت و گفت: «آقای سفیر تحت هیچ شرایطی ملاقات با ماندلا امکانپذیر نیست.» توضیح قبلی را تکرار کرد که وی در آفریقای جنوبی نیست و به محض بازگشت عازم تهران خواهد شد. اصرار من بر اینکه موضوع بسیار مهمی را باید با ایشان در میان بگذارم بیفایده بود.
با وجود درخواست من از خرازی برای توقف پروسه لغو سفر، اطلاع یافتم که موضوع لغو احتمالی سفر به تیم حفاظت ماندلا که در تهران حضور داشت اطلاع داده شده است. طبیعی بود که آنها نیز بر اساس مسئولیت خود دفتر ماندلا را از این خبر آگاه نمایند. موضوعی که میتوانست سفر را کاملا در هالهای از ابهام قرار دهد.
تصمیم گرفتم از طریق دوستان شخصی ماندلا موضوع ملاقات با او را دنبال کنم. این کار بطور طبیعی دفتر او و به خصوص زلدا را عصبانی میکرد ولی چارهای جز این نبود. یکی از دوستان سفارت پیشنهاد کرد این کار را از طریق خانم امینه کاچالیا دنبال کنم و خودش نیز با مشارالیها تماس گرفت. امینه از دوستان نزدیک ماندلا بود و از احترام ویژهای نزد وی برخوردار بود. خانم کاچالیا دعوت ما را پذیرفت و علیرغم فاصله 60 کیلومتری منزلش ژوهانسبورگ، ساعتی بعد به سفارت آمد. موضوع را با وی در میان گذاشتم. گفت من حتما با ماندلا صحبت کرده و ترتیبی میدهم که شما با ایشان ملاقات کنید. ساعاتی بعد زلدا با من تماس گرفت و با گلایه گفت: «آقای سفیر چرا دوستان ماندلا را درگیر این موضوع میکنید.» (به جان ما میاندازید). با وجود اینکه کاملا عصبانی بود گفت: «فردا ساعت 15:30 ماندلا شما را میبیند.» با امینه تماس گرفته و تشکر کردم. گفت ماندلا در یکی از کشورهای همسایه است و فردا به ژوهانسبورگ بر میگردد و قرار شد قبل از سفر با شما ملاقات نماید.
ملاقاتهای ماندلا در تهران
ماندلا در مدت اقامت خود در تهران با تمام مقامات درجه اول کشورمان ملاقات و گفتوگو کرد. معنای سیاسی این امر درجه اهمیتی بود که کشورمان به این سفر قائل بود. در دیدار با رهبری بر خلاف سفر اول مجبور نشد که روی زمین بنشیند. نکتهای که پس از بازگشت از سفر در دیداری که با وی داشتم بدان اشاره کرد. ملاقات با رهبری در جوی بسیار خوب برگزار شده و خانم زلدا هم بر خلاف تصور اولیهاش در تهران نه تنها مجبور نشد در طول سفر در هتل مانده و بیرون نیاید، بلکه در کلیه ملاقاتها شرکت داشت و حتی در ملاقات با رهبری مورد تفقد هم قرار گرفته بود. آیتالله خامنهای در این دیدار از ماندلا به عنوان «کسی که در دوره کوتاه مسئولیتش بر اصول اخلاقی تاکید کرده و در میدان اخلاق و معنویت به پیش رفته و پیروز شده» یاد کرد. ماندلا نیز با تمجید از شخصیت بینظیر امام خمینی گفت: «امام خمینی نه تنها رهبری بزرگ برای ایران بود، بلکه رهبری برای تمامی نهضتهای آزادیبخش جهان به شمار میرفت و چالش بسیار عظیمی که او در مبارزه با یکی از طاغوتهای زمان انجام داد، گویای شجاعت ستایشبرانگیزی است که فقط ایشان میتوانست از خود نشان دهد و این افتخار بزرگی بود که توانستم برای دومین بار در کنار مرقد امام خمینی حاضر شوم و به ایشان ادای احترام کنم.» ماندلا همچنین در این دیدار از «قطع روابط ایران با رژیم آپارتاید و برقراری ارتباط نزدیک با نهضت و حرکت مردمی در آفریقای جنوبی پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان یک رویداد بسیار مهم یاد کرده و گفت ما خود را مدیون انقلاب اسلامی میدانیم.»
ملاقات با آقای خاتمی در فضایی بسیار صمیمانه انجام شد. ماندلا شخصیت و سیاستهای رئیسجمهور کشورمان را مورد تمجید قرار داد و تاکید کرد: «علاقهمندم به شما به خاطر سیاستهای رو به پیشرفت که جمهوری اسلامی ایران داشته است تبریک بگویم... تاثیر مثبتی که بازدید شما از واتیکان و سفر شما به عربستان سعودی در داخل و خارج کشور ما داشته است، بسیار زیاد است.» خاتمی نیز در این دیدار ماندلا را «شخصیتی فراتر از یک ملت و یا یک کشور دانست و افزود شما با حرمت و مقبولیتی که میان ملتها دارید میتوانید در ادامه مبارزه و رسالت خود بشر و نسل امروز و آینده را هدایت کرده تا بتواند بهتر فکر کند.» خاتمی گفت: «شما چه رئیسجمهور باشید و چه نباشید، همیشه چهره محبوب و سمبل مظلومیت توام با آزادی خواهی در جهان خواهید بود.»
ماندلا همچنین در ملاقات با خاتمی به موضوع یهودیان بازداشت شده به جرم جاسوسی اشاره کرد و در نهایت امانتداری گفت: «همانطور که به سفیر شما هم گفتم اگر چنانچه این یک موضوع داخلی است در آن مداخله نخواهم کرد.»
با وجود این اظهارات ماندلا رئیسجمهور کشورمان توضیح مبسوطی را به ایشان در خصوص این موضوع داد که تاثیر آن را میتوان در بیانیهای که ماندلا در اول ماه می 2000 صادر کرد مشاهده کرد.
ملاقات با آقای هاشمی رفسنجانی از دیگر برنامههای ماندلا در طول اقامت در تهران بود. ماندلا با ذکر خاطره سفر خود به تهران در سالهای پس از آزادی از زندان و همچنین سفر آقای هاشمی به آفریقای جنوبی گفت: «اکنون پس از گذشت 20 سال از پیروزی انقلاب اسلامی، ایران به عنوان یک کشور مستقل در جهان مطرح است و عملکرد بسیار موفقی در تمامی عرصههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی داشته است.» وی همچنین تاکید کرد: «ما هرگز همراهی و مساعدتهای دولت و مردم جمهوری اسلامی ایران را به مبارزات مردم آفریقای جنوبی فراموش نمیکنیم.»
ماندلا همچنین ضمن حضور در مرقد امام خمینی به روح رهبر فقید انقلاب اسلامی ادای احترام کرد و شخصیت امام را مورد تمجید قرار داد.
یکی از برنامههای پرحاشیه ماندلا، ملاقات با خانوادههای 4 اسیر کشورمان در لبنان بود. این ملاقات در محل اقامت ماندلا و با حضور خانوادههای سید محسن موسوی کاردار اسبق ایران در لبنان، احمد متوسلیان، کاظم اخوان و تقی رستگار مقدم صورت گرفت. آنان از ماندلا خواستند به عنوان یک شخصیت مقبول بینالمللی در این موضوع دخالت کرده و برای آزادی این 4 نفر از زندانهای رژیم صهیونیستی تلاش نماید. ماندلا به آنان اطمینان داد «که در سفر به اسرائیل موضوع را با مسئولین آن کشور مطرح نموده و نتیجه را به این خانوادهها اطلاع دهد.» در ملاقاتی که پس از مدتی با ماندلا داشتم نامهای را که از مقامات اسرائیل در این رابطه دریافت کرده بود به من داد. در این نامه رژیم صهیونیستی هر گونه اطلاعی از سرنوشت این 4 تن را انکار کرده بود. نامه را جهت پیگیری آن خانوادههای عزیز و چشم انتظار عزیزانشان به وزارت خارجه کشورمان ارسال نمودم.